به گزارش خبرنگار خبرگزاری خارگ آنلاین طاهره برزگر؛ وقتی کتابهادر قفس کتابخانه خارگ محصور شده اند
قدم در تنها کتابخانه عمومی جزیره خارگ می گذارم،یک ساختمان قدیمی کوچک که حال و هوایش نوستالژی خیلی از ما دهه شصتی هاست. عکس نشست های کتابخوانی و مسولین روی دیوار آن رخ می نماید.مکانی که وقتی به آن می نگری احساس می کنی حجم بزرگی از خدمات به اجبار در آن فشرده شده است .
سمت راست یک فضای کوچک یک در دو با یک میز جمع و جور و سه چهار صندلی کودکانه است و درواقع اینجا بخش مشترک کودک و نوجوان بعلاوه نشریات ماهانه است.درست یک میز آنطرف تر بخش مطالعه بزرگسالان را می بینیم که تلاقی آن با میزهای کامپیوتر بخش آی تی کتابخانه در ذهن می زند.درست مثل نقاشی کودکانه ای که هر چیزی را هر چند متناقض و مشوش در کنار هم چیده شده باشد .تصاویر کودکانم را بعنوان کتابخوان برتر روی همان میز کوچک، می بینم اما مدتهاست دیگر میلی به آوردنشان به اینجا ندارم.چرا که برای یک کودک ،حتی حرکت کردن حین انتخاب کتاب در همین فضای محدود بسیار دشوار است ، علاوه بر اینکه کوچکترین صدای نجوای شادی کودکانه اشان باعث رنجش بزرگسالانی می شود که درست یک قدم آنطرف تر در حال مطالعه هستند.
دیگر کتابی هم نمانده که مطالعه نکرده باشند زیرا به دلیل کمبود فضا فقط دو سه ردیف کتاب سنین کودک موجود است که به زور داخل قفسه جا داده شده و اکثرا تکراری شده اند.آیا سهم فرزندان خارگ از زمانه پیشرفت و تکنولوژی همینقدر است؟؟؟نوپایانی که کتاب همچون معاش جسم برای روح لطیفشان واجب است. تمرکزم را به سمت چپ کتابخانه می برم تقریبا چهار ردیف قفسه کتاب آموزشی،رمان،هنر،منابع،اطلس،روانشناسی و..... موجود است.بسیاری از کتابها در یک زمینه خاص عددشان به بالای ده عدد نمی رسد.حتی جایی برای قرار دادن کتابهای جدید و اهدایی هم نیست.در زمان کنکور منابع امتحانی نایاب می شوند وکمبود کتاب بیشتر رخ می نماید.باز هم سعی می کنم ذهنم را به شعار ((انگیزه دادن)) معطوف کنم و چشم بر کمبود امکانات شهر که مهمترین آن کتابخانه است راببندم اما نمی شود.
چگونه تنها کتابخانه عمومی بزرگترین پایانه صادرات نفت ایران، اینگونه می تواند جمعیت هشت هزار نفری را اغنا کند؟بروز خوانی و لذت از متن یک کتاب کوچکترین حق هر آدمی در هر جای دنیاست.بیاد می آورم بارها به مسولین متذکر شدیم هر زمان قولی دادند و مدتی یکبار جلسه ای برگزار شد اما نتیجه ای نداد.ما ماندیم و این کتابخانه کوچک شهرمان که حتی برای رسیدن به آن باید از دور یک فنس گذشت.اگر قرار است از خون شهدا پاسداشت کنیم باید به مردم خدمت کرد و چه خدمتی بالاتر از رشد مطالعه در میان فرزندان این مرزو بوم