به گزارش خارگ آنلاین : امام جمعه خارگ در دیدار با خانواده شهید رنجبر گفت: افتخار بزرگ برای هر فرد مسلمان به میزان اتصال روحی به شهدا و عمل در گفتمان انقلاب است.
حجتالاسلام کارگر با گرامی داشت یاد امام و شهدا افزودند: شهید رنجبر به داشتن روحیه جهادی معروف است و گروه جهادی که به نام این شهید هست در همان مسیر در حال خدمت به محرومان می باشد.
در مورد شهید عباس رنجبر بیشتر بخوانید
عباس در تاريخ اول تيرماه 1339 در روستاي محمد شاهي از توابع شهرستان گناوه در خانواده اي فقير و مذهبي چشم به دنيا گشود پدرش بهروز با سختي زياد و مشقت فراوان هزينه معاش خانواده را تامين مي كرد و مجبور بود براي گذران زندگي به خارگ سفر كند. مادرش نيز در روستاي خود كارهاي سنگين مزرعه و باغ را انجام مي داد. به هر صورت خدا خواسته بود روح و جسم اين كودك در ميان شدايد و سختيهاي زندگي ساخته و پرورده شود تا در روزي كه نداي «هل من ناصر ينصرني» حسين زمان بلند ميشود چون «عباس(ع)» جانباز ولايت باشد. و سر و دست را به آستان جانان تقديم نمايد. عباس شش ساله بود كه به اتفاق خانواده به خارگ مهاجرت نمود تا زندگي، درس و تلاش و مراحل پيشرفت را در آنجا ادامه دهد.
او در كنار درس خواندن به فعاليت و كار و تلاش مي پرداخت. و تا سال دوم راهنمايي در جزيره خارگ به تحصيل ادامه داد. همزمان با اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي فعالانه در راهپيمايي ها شركت داشت و فعاليت هايش را از مساجد شروع كرد . با روحانيت هميشه در ارتباط بود پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي حفظ نظم و آرامش جامعه و حفظ انقلاب و پاسداري از دستاوردهاي آن به طور افتخاري با دوستان خود در شهر و اطراف تأسيسات نفتي به گشت زني و نگهباني مشغول بود.
در بدو تاسيس نهاد مقدس سپاه پاسداران در شهريور 1358 به عضويت آن درآمد و از همان ابتدا انگار كه گمشده اش را يافته باشد روز و شب را نمي شناخت. او خود را وقف انقلاب نموده بود.
عباس با دوستان خود كه برخي از آنها اكنون در كنارش آرميده اند با تشكيل بسيج مستضعفين در جزيره خارگ به امر آموزش نظامي مردم اعم از افراد بومي و غير بومي پرداخت.
هنوز صداي پرطنين او در آموزشهاي رزمي شنيده مي شود. ميدان تيري كه بعدها به نام شهيد عباس رنجبر نامگذاري شده است يادآور آن روزها و شور و شوق هاست. وقتي كه فرمانده خستگي ناپذير فرمان مي داد و مي گفت: هدف سيبل مقابل، آتش اسلحه زير خال سياه، صداي برپا دادن و برجا دادن او جوانان رزمنده را به وجد ميآورد.
او پس از ديدن آموزش ويژه و فرماندهي در پادگان شهيد باقري تهران به طور مداوم به جبههها مي رفت و در اولين اعزام به جبهه آبادان رفت در آنجا معاون گردان شهيد قاسم بن حسن(ع) لشكر 19 فجر شيراز بود.
ايشان با شجاعت و شايستگي مثال زدني خود در عمليات هاي مختلف شركت داشت از عمليات ثامن الائمه و شكست حصر آبادان گرفته تا آزادسازي خرمشهر در عمليات بيت المقدس، او همچنين در عمليات هاي مختلفي در غرب كشور از جمله آزادسازي شهر بوكان شركت داشت.
عباس در عمليات والفجر 8 در منطقه فاو و در عمليات كربلاي چهار در منطقه شلمچه به عنوان فرمانده گردان عمل كننده و خط شكن رشادت ها و شجاعت هاي بي شماري از خود نشان داد. و يكي از بهترين فرماندهان جنگ محسوب مي شد.
عباس در همه مسؤوليتهايي كه بر عهده مي گرفت بسيار موفق و دقيق بود و با مديريت مثال زدني خود مسؤوليتهاي محوله را به نحو احسن انجام مي داد. ايشان در حفظ بيت المال بسيار حساس بود بطوريكه در زمان مسؤوليت تداركات سپاه خارگ، هميشه در هر ماه قسمتي از حقوق خود را براي احتياط به سپاه اختصاص ميداد.
او خودش را از جبهه مي دانست و مأمن و كاشانه اش سنگر بود و نمي توانست از آنجا دل بكند ـ عباس در طول سالهاي حضور در جبهه چند بار مجروح گرديد و در شهرهاي مختلف بستري گرديد. وقتي در عمليات والفجر مقدماتي مجروح شد در «بيمارستان سيناي» تهران و بار ديگر نيز كه به شدت مجروح شده بود در يكي از بيمارستان هاي شهر مشهد بستري گرديد.در «عمليات والفجر 8» هم كه در منطقه «فاو» مجروح شيميايي شده بود براي درمان به بيمارستان سعدي شيراز منتقل و در آنجا بستري گرديد. اما پس از اندكي بهبودي مجدداً به جبهه بر گشت.
گاهي هم كه به مرخصي مي آمد جايش در بسيج بود و در جمع آوري كمكهاي مردمي در سطح شهر به دوستان خود كمك مينمود.
شهيد عباس رنجبر در حقيقت چون ستاره اي درخشان در جزيره خارگ مي درخشيد. همه مردم او را دوست داشتند. عباس عاشق و دلباخته ائمه اطهار عليهم السلام بود ـ روحيه بسيار معنوي و مذهبي او باعث جذب جوانان، به مسجد و فعاليتهاي مذهبي ميشد. او مراسم عزاداري در ماه محرم و صفر را باشكوه برگزار مي نمود. آقاي بهروز گشتاب زاده يكي از دوستان شهيد در خصوص سجاياي اخلاقي شهيد از لحاظ معنوي و عرفاني چنين مي گويد: «در دعاهاي توسل ،زيارت عاشورا،دعاي كميل شركت مي كردند. هميشه نماز شب مي خواند. او با قرآن مانوس بود و در اكثر اوقات ذكر و آيات قرآن بر لب داشت. و تا آنجا كه امكان داشت در نماز جماعت شركت مي كرد.»
آري عباس كه ديگر جهت وصال دوست لحظه شماري مي كرد آخرين وداع خود را با شور و حالي وصف ناشدني با خانواده و ياران انجام داد. گويي او مي دانست كه زمان عروج و قرار گرفتن در جوار قرب الهي نزديك است به همين جهت اين وداع و خداحافظي ، رنگ و بوي ديگري داشت حتي به بعضي از دوستان خود گفته بود كه اين آخرين سفر اوست.