اللهیاری میگوید که بسیاری از مفاهیم در سنت ما در ذات خود ضد ارزشند، چرا که بر پایه مسائلی چون مهرطلبی قرار گرفتهاند و باید در جهان پساکرونا در نظام ارزش گذاری فرهنگمان تجدید نظر کنیم.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: شیوع کرونا باعث شد تا جهان به یکی از دشوارترین وضعیتهای پاندمیک خود دچار شود. بیسابقه بودن این وضعیت از دوران پس از جنگ جهانی دوم را همه سیاستمداران جهان اعلام کردهاند. چنین وضعیتی قاعدتاً نظم موجود در جوامع را بهم میریزد. سوال اینجاست که آیا کرونا نظم جدیدی را خواهد ساخت یا خیر؟ شاید بتوان گفت که کرونا بشر را به یک معرفتشناسی نوین رهنمون از طریق دریچه نگاه به سلامت، خواهد کرد. اما رسیدن به این معرفتشناسی خود مستلزم تحول در مفاهیم است. اینکه چگونه باید به تحلیل مساله «سلامت» در جامعه دچار رخداد پرداخت، پرسش اصلی ما از امیرحسین اللهیاری بود. اللهیاری پزشک است. ترجمههای «کتاب مواقف و مخاطبات» اثر محمد بن عبدالجبار نفری، «الکتاب» ادونیس، «شرح گل سوری» ترجمه مجموعه مقالاتی درباره ادونیس، «گاه ناچیزی مرگ» اثر محمد حسن علوان و کتاب «سلامت در شاهنامه: بررسی ابعاد چهارگانه سلامت از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت در شاهنامه فردوسی» از جمله کتابهای منتشر شده اللهیاری است. بوجود آمدن دو گانه مرگ و زندگی در شرایط کرونا چه اثری بر فرهنگ و زیست اجتماعی انسانها میگذارد؟ مساله مرگ و زندگی، یا زیست و مرگ یکی از مسائل اساسی ذهن بشر در طول تاریخ تا به امروز بوده است. به عبارتی این مساله از آن دسته از دغدغههای اساسی است که تغییری نکردهاند. مفاهیمی چون «سوگ»، «عشق»، «چگونه مردن» و… هم در راستای این دغدغه ذهنی مدام مطرح شده و کل جامعه بشری درگیر آن بوده است. امام اول شیعیان حضرت علی بن ابیطالب نیز فرمودهاند که بزرگترین اسرار یا سرالاسرار مرگ است. بسیاری از مفاهیم در سنت را که ما گمان میکنیم واجد ارزشند در اصل ضدارزش به شمار میروند. من زیر سوال رفتن ارزشها در هنگامه شیوع کرونا را متوجه نمیشوم. بسیاری از اینها را که ما فکر میکنیم از ارزشها به شمار میروند، در اصل بر پایه مهرطلبی یا مسائل خرافی دیگر شکل گرفتهاند، بنابراین ضد ارزشند در وضعیت کرونا به دلیل به هم پیوستگی جامعه جهانی، دوگانه مرگ و زندگی برای کل جهان پیش آمده است. البته این مساله جدیدی نیست. نباید فکر کرد که زمان زیادی از شیوع طاعون یا جنگهای جهانی گذشته. از این دو رخداد فاجعهبارتر وضعیت مردم بسیاری از کشورهای جهان است که هنوز در کنترل امنیتی حکومتها و دولتها به زندگی خود ادامه میدهند و به صورت مداوم با آوارگی و خونریزی زندگی میکنند. بنابراین این دو گانه جدیدالتاسیس نیست. فلاسفه و اهالی ادبیات بارها بیان کردهاند که آدمیزاد جمع اضداد است و متغیر بین دنائت و سبعیت تا درجات فرشتگی. به عبارتی انسان حیوانی است که در درون خود میل به لاابالی گری دارد اما خرد و عقل پیدا کرده تا به طرف نظم برود. به طور کل انسان به نظم و قانون نیاز دارد و بین نیاز داشتن و دوست داشتن تفاوت اساسی وجود دارد. یا اینطور میتوان گفت که انسان مجبور است تا به سمت نظم و فرشته خصالی برود. پس این ارزش نیست. این دوگانه باعث تغییر نگرش در مساله اخلاق و کنشهای اجتماعی ایران نشد؟ برخی از وجوه فرهنگ مانند دیدار با اقوام سالمند و… نیز به چالش کشیده شد. همچنین بازهم دوگانه مرگ و زندگی، باعث نوعی بی اخلاقی نیز شد. ایران پس از کرونا چه نگاهی به این مساله خواهد داشت؟ مساله سلامت از آن دسته از مسائل اساسی است که در کشور ما چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. من در پایاننامهام «بررسی ابعاد چهارگانه سلامت از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت در شاهنامه فردوسی» به آن پرداختهام. ببینید انسان سالم یک چیز را میداند و آن این است که اساس زیستن بر خوشبختی استوار نیست. اساس زیستن بر ترس پی ریزی شده است. انسان نمیگوید که من به دنیا آمدهام تا به وجودم خوش بگذرد. عرفای ما به این مساله توجه کردهاند که جهان دار فرار است و ما باید به سمت خوبی فرار کنیم. انسان سالم میگوید که هر لحظه ممکن است من بمیرم و باید برای بیماری، بلایای طبیعی و… آماده باشم. من با یکی از مفاهیم نهفته در سوال شما مخالفم. گزارش ورودی این پرونده شما را هم خواندم و به نظرم دچار یک اشکال اساسی است. ببینید بین مهربانی و مهرطلبی تفاوت عمدهای وجود دارد. اول ارزش و دومی ضدارزش است. پدر وقتی میگوید که ای وای چه دورانی شده که پسرم به دیدارم نمیآید، به دنبال مهر طلبی است. در مقابل پدر مهربان میگوید که من پیشبینی کردم که ممکن است این اتفاق رخ دهد بنابراین پسرم نباید به دیدار من بیاید چون ممکن است ناقل بیماری باشم و به پسرم انتقال دهم. این ارزش است. با این حساب تمامی نظام ارزش گذاری در سنت ایرانی فرو میریزد؟ بسیاری از مفاهیم در سنت را که ما گمان میکنیم واجد ارزشند در اصل ضدارزش به شمار میروند. من زیر سوال رفتن ارزشها در هنگامه شیوع کرونا را متوجه نمیشوم. بسیاری از اینها را که ما فکر میکنیم از ارزشها به شمار میروند، در اصل بر پایه مهرطلبی یا مسائل خرافی دیگر شکل گرفتهاند، بنابراین ضد ارزشند. اکنون رسانههای ما پر شده از گزارش این رخدادها و تحلیل آن که ببینید غربیهای به خاطر دستمال همدیگر را میدرند؟ این نباید مورد تمسخر قرار بگیرد. باید دید که چه زیرساختی وجود داشته که انسانها را به این مرحله کشانده است؟ باید برای اینکه چنین اتفاقاتی رخ ندهد زیرساختهایی وجود داشته باشد. ایجاد این زیرساختها بر عهده کیست؟ بر اساس آموزههای سازمان بهداشت جهانی سلامت چهار رکن دارد: سلامت جسمانی، سلامت معنوی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی. رکن رکین این ارکان چهارگانه «سلامت اجتماعی» است که وابستگی به فرد ندارد بلکه مربوط است به نحوه عملکرد حکومتها. در حوزه سلامت معنوی هم برعکس متجددان و روشنفکر نماها که فکر میکنند اعتقاد به یک چیز فراواقعی باعث ایجاد این سلامت است، داشتن مثلاً اسطورهها را عامل تحقق آن دانستهاند. چرا آثاری مانند «ارباب حلقهها» ساخته میشود؟ ما در کشورمان از نظر سلامت اجتماعی در حد صفر قرار داریم. گویا ما مردمی هستیم که فقط باید جاهای خالی را پر کنیم. فرزند وکیل، وزیر و رئیس جمهور باید در بهترین دانشگاههای خارجی درس بخوانند و ما باید فقط در بزنگاههای خطر حضور پیدا کنیم. این نگاه باعث شده تا ایرانیان فکر کنند که فرد فردشان بیارزشند. در هنگامه انتخاباتها که نیاز به تصاویر حضور است، مردم باید بیایند، اما در زمان خطر مثل این زمان کرونا هیچکس به فکرشان نیست. بر اساس آموزههای سازمان بهداشت جهانی سلامت چهار رکن دارد: سلامت جسمانی، سلامت معنوی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی. رکن رکین این ارکان چهارگانه «سلامت اجتماعی» است که وابستگی به فرد ندارد بلکه مربوط است به نحوه عملکرد حکومتها یک بار من جایی قرار بود برای دختران دبستانی سخنرانی کنم. بارها در سخنانم تکرار کردم که شما ارزشمندید، متعالی هستید، چشم و چراغ ما هستید، باید آینده را بسازید، باید مشاغل مهم را شما در دست بگیرید، تا اینکه شور و شوقی میانشان شکل گرفت. کلام شما نشان دهنده این است که ما هماکنون در تحلیل فرهنگمان دچار مشکل هستیم، بنابراین صحبت از جهان پساکرونا و مثلاً وضعیت صنایع فرهنگی در آن دوران ممکن است محلی از اعراب نداشته باشد؟ کرونا هیچ تأثیری بر صنایع فرهنگی نخواهد گذاشت. فقط از تأثیرات اقتصادی آن بر این صنایع میتوان صحبت کرد. یعنی در دوران شیوع به دلیل بسته بودن کتابفروشیها کمتر کتاب خریداری میشود و پس از پایان اپیدمی به دلیل نابسامان شدن اوضاع ممکن است مردم توانایی خرید کتاب یا توانایی مالی برای تهیه بلیط تئاتر نداشته باشند، اما بعید است که فکر کنیم مثل وضعیتی که طاعون در اروپا به وجود آورد در ناخودآگاه ما نیز تجلی کند. ما معمولاً شیپورچی رخدادها هستیم. سوالی از شما دارم آیا عشق بر حافظ تجلی کرد یا او صرفاً شیپورچی عشق بود؟ ما هشت سال جنگیدیم، آیا جنگ در صنایع فرهنگی ما تجلی کرد؟ قطعاً خیر. این صنایع صرفاً گزارشی از جنگ دادهاند. تجلی حاصل خردورزی است. در این حالت رخداد در ناخودآگاه ما پرورش داده میشود و جهانی جدید را میسازد. وقتی جامعه خردورز نداریم چرا انتظار داریم که رخدادها باعث تجلی شوند؟ چرا انتظار داریم جنگ یا طاعون یا هر ویروس دیگری در ادبیات ما تجلی کند؟ وقتی صحبت از جنگهای جهانی میکنید یک لهستان میگوئید و دنیای غم آن مردم در وجود شما خلاصه میشود. کجا صنایع فرهنگی ما رخداد جنگ هشت ساله را اینگونه دیدهاند؟ ما برای این کارها آموزش ندیدهایم. ببینید خیلی وقت است که برای اتحاد و ملیت ما کاری نشده است. من اینجا در شهرم زنجان نشستهام و نمیدانم که چه بر سر هموطن من در سیستان و بلوچستان میگذرد؟ مفهوم ملیت با اشکال مواجه شده و این فاجعه است. ما اکنون به دو امر محتاجیم: نخست قانون درست و انسانی که سفت و سخت عمل کند و دوم ملیت. اگر به این دو دست پیدا کردیم همه مسائلمان حل میشود. اینکه میگویند آمریکا اگر تحریمها را بردارد و پولهای ما را آزاد کند فلان و فلان میشود، شاید درست باشد، اما اگر ما تغییر نکنیم و به این دو مؤلفه نرسیم، بعید میدانم با آزاد شدن پولها هم بتوانیم مسیر دیگری را انتخاب کنیم. فارغ از تمام این مسائل کرونا باعث یک اتفاق خوب هم شد و آن فاصله گرفتن مردم از باورهای خرافیشان بود. مردم فهمیدند که در جهان نباید منتظر باشند دستی از غیب بیاید که امور آنها را سامان دهد.باید خود به میدان بیایند.