برخی پژوهشگران سیاستگذاری دولت الکترونیک یادداشت اخیر «هراری» در مجله فایننشال تایمز درخصوص بحران جهانی ناشی از ویروس کرونا را مورد انتقاد قرار دادند.
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- حامد اکبری: این طوفان خواهد گذشت اما تصمیم های حال حاضر ما می تواند مسیر زندگی مان در سالهای پیش رو را تغییر دهد! مقاله دقیق و تأمل برانگیز هراری با این عبارت صحیح مهم و تصمیمساز آغاز میشود. او معتقد است گونه انسان در حال حاضر با یک بحران جهانی مواجه است و نگران است که سیاست گذاری ها و تصمیمات دوران شیوع عجیب و غریب بیماری کووید ۱۹ از ویروس کرونا، راه را برای نظارت های مهندسی شده و دائمی توسط دولتها باز کرده و بدعتی برای کنترل بیش از حد مردم حتی در حد علائم بایومتریک (زیست سنجی) را برای همیشه باقی بگذارد. هراری برای پرهیز از چنین خطر مهمی، توانمندسازی شهروندی را به جای نظارت توتالیتر پیشنهاد می کند. او نگران است اضطراب مردم برای حفظ سلامت خود در وضعیت اضطراری، شرایطی برای دولتها به ارمغان آورد که بتوانند تا داخلی ترین لایه های زندگی شخصی، سیاسی، اقتصادی و … شهروندان نفوذ کرده و به بهانه های مختلف از جمله باقی بودن خطر ابتلا و سرایت بیماری کووید ۱۹ ادامه یابد و آزادی به خون دل به دست آورده شده و شکننده برخی از مردم بعضی کشورها را قربانی خود کند. او مدعی است در صورت آگاه سازی مردم برای مقابله با این ویروس، رفتارهای خود انگیخته ای توسط آنها اتخاذ میشود که بسیار موثرتر از نظارت های همه جانبه بوده و خطر استیلای چشم سراسربین فوکویی در لایه لایه و لحظه لحظه زندگی مردم را رفع می کند. هراری در قسمت دوم مقاله خود، لزوم وجود یک برنامه جهانی واحد، برای مقابله با پاندمی کرونا ویروس لازم دانسته و خواستار یک همکاری اطلاعاتی جهانی در تجربیات مرتبط با این بیماری شده است. همکاری سخت افزاری و مغزافزاری متخصصین امر در همکاری های فرا ملی و بین المللی پزشکی و همچنین به اشتراک گذاری منابع حوزه سلامت کشور از دیگر توصیه های اوست. او در قسمت آخرمقاله ی هوشمندانه اش، هماهنگی و همکاری های راهبردی بین المللی بین کشورها برای مدیریت و حفظ اقتصاد جهانی را برای عبور از بحران کرونا ضروری می داند و با رفتارهای غیر مسئولانه آمریکا به عنوان هژمون موثر در ابعاد مختلف، نگران چندپارگی جهانی است. همان طور که هراری میگوید نه تنها باید به این سوال پاسخ دهیم که چگونه براین تهدید آنی فائق آییم بلکه همچنین باید به این پرسش پاسخ دهیم که بعد از عبور از این طوفان در چه نوع جهانی زیست خواهیم کرد؟ یادداشت پیش رو هم در واقع تلاشی است برای جواب این پرسش هراری! مدعای اصلی نگارنده این است که همانطور که هراری نگران وضعیتی خاص که شرح شد برای دوران پسا کرونا است، سناریوهای دیگری هم برای آینده محتمل است! به علت وضعیت بحرانی و اضطراری حاکم بر دنیا که سیاستگذاریهای جهانی و ملی کشورها را دچار ترس، سردرگمی و چالشهای اساسی کرده است. او به تصمیماتی که در حالت عادی به سالها غور و بررسی نیاز دارند و در حد چند ساعت مورد پذیرش واقع میشوند اشاره کرده است. نکته محوری اینست که این رویکرد، همان قدر که موجب نگرانی است می تواند ظرفیت خوبی برای سناریوهای دیگر هم باشد. هراری مدعی است که همه مجبور به دو تصمیم مهم هستیم. تصمیم اول انتخاب بین نظارت توتالیتر و توانمندسازی شهروندی که نگاهی آینده بین دارد و تصمیم دوم انتخاب بین انزوای ملی یکپارچه گی جهانی است که ناظر به اکنون است. هراری توانمندسازی شهروندی را در مفهومی مضیق و صرفاً معطوف به بیماری کرونا و آگاهی دادن برای تحلیل وضعیت سلامتی خود، با استفاده از دادههای بایومتریک (زیست سنجی) دانسته است. در صورتی که نه تنها توانمندسازی شهروندان مفهومی بسیار وسیع تر است، بلکه حتی برای کنترل و مقابله با شیوع کرونا ویروس هم این سطح از توانمندسازی راهگشا نخواهد بود. بنابر این در این راه حل نوعی تقلیل گرایی دیده می شود. در رابطه با تصمیم دوم، پیشنهاد هراری، یکپارچگی جهانی در سطح دولت ها و تجربیات نظام درمانی و سلامت در نظر گرفته شده که این مورد هم دچار یک تقلیل گرایی ناخواسته است. برای رسیدن به هدف مورد نظر هراری، بیش و پیش از این همکاری بین المللی، یک هماهنگی و اتصال داده ای و اطلاعاتی و استفاده از ماشین های مجهز به هوش مصنوعی مورد نیاز است. حتی برای ساماندهی همکاری دولت ها و به اشتراک گذاری منابع و تجربیات نظام سلامت هم این همکاری و اتصال اطلاعاتی و داده ای پیش نیاز است. زیرا ما با یک ویروس نادیدنی مواجهیم که فقط در زمان درگیر کردن یک انسان، قابلیت رهگیری و ردگیری دارد. پس ما با دادههای پراکنده و فوق العاده متغیر و داینامیک، مشابه جمعیت های انسانی سر و کار داریم. به همین دلیل است که معقول ترین راه کنترل شیوع ویروس، در خانه ماندن توصیه شده است. البته بدیهی است که این توصیه سیاستی، صرفاً با نگاه سلامت محور انجام شده و به دلیل وضعیت اورژانسی اپیدمی کرونا، تبعات اقتصادی، اجتماعی و شاید سیاسی آن کمتر در نظر گرفته شده که رفته رفته به مسایل مهم روز تبدیل خواهد شد. در هر صورت، توانمندسازی شهروندان چه با تعریف تقلیل گرایانه هراری و چه با تعریف نگارنده، نیازمند همکاری همه جانبه مردم است. به عبارت دیگر اگر مردم در این فرآیند همکاری نکنند، عملاً کاری از پیش نخواهد رفت. پیشنهاد هراری برای این مساله، حل معضل اعتماد عمومی به دولت ها، به دلیل وجود وضعیت اضطراری است. او امیدوار است که ذخیره ای پنهان از همدلی بین مردم و دولت ها، به نجات این بحران بیاید. در حالی که مساله عدم اعتماد مردم به دولتها نه تنها موضوعی حل شدنی نیست، بلکه رفع آن، خطرات دیگری، از جنس نگرانی های اصلی هراری به همراه خواهد داشت. شدن در واقع نگرانی مشابه ایجاد مشروعیت نظارتهای دائمی اقتدارگرایانه توسط دولتها که هراری مدعی آن است، در حل مساله عدم اعتماد مردم مندرج است که میتواند تبعات سیاسی و ضد دموکراتیک و پوپولیستی وسیعی داشته باشد. البته نگارنده بر این باور است که هیچگاه مردم تا این حد به دولتها اعتماد نخواهند کرد. پس چه می توان کرد؟ چگونه می توان به دنبال راه حلی بود که هم نظارت توتالیتر دولتها را منتفی و هم همراهی شهروندان را در توانمندسازی همه جانبه در بحران های اینچنینی را در بر بگیرد. اقتصاد اطلاعات به عنوان پیشران و ظرفیت خوبی می تواند در این شرایط عمل کند. اگر این رفتار در دوران پسا کرونا در جامعه و نسبت مردم و دولت ها باقی بماند، نه تنها نگران کننده نیست بلکه ظرفیت بسیار خوبی در جهت تعامل صحیح و دموکراتیک دولتها و مردم خواهد بود و نوعی نظارت دائمی دولتها توسط مردم را هم رقم خواهد زد. هراری نگران جاسوسی اندام ها مثل گوشت و خون است که توسط گیرنده هایی برای دولتها جمع آوری می شوند و ادامه این وضعیت را به نقطه عطفی در تاریخ نظارت توصیف میکند که از نظارت روپوستی به نظارت زیر پوستی گذر کرده و می تواند برای همیشه ادامه پیدا کند. البته این سناریو یکی از سناریوهای محتمل است، با فرض اینکه دولتها به چنین شبکه مویرگی آماده و دست به سینهایی توسط مردم دسترسی داشته باشند. دهه اخیر نشان داده که در گسترش تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی، بخش خصوصی و خود مردم پیشاهنگان اصلی جریان هستند و دولت ها با وضعیت فلاکت باری به دنبال آنها میروند. البته همین استیصال، باعث برخوردهای قهری دولتها با این فناوری ها و فعالان فضای مجازی شده است. در واقع نمیتوان پذیرفت که دولتها بتوانند بدون کمک بخش خصوصی و استارتاپها و همراهی خود مردم، اولاً این حجم از اطلاعات را به طور لحظه ای جمعآوری کنند و ثانیاً تحلیل این اطلاعات نیاز به ماشین های هوش مصنوعی بسیار قدرتمندی دارد که نه دولتها چابکی استفاده از آن را داشته و توان علمی آن را. حتی با فرض وجود منابع مالی! از سوی دیگر جمع آوری و تجمیع اطلاعات برای اهداف اقتصادی از مهمترین جریانهای اصلی چند ساله اخیر در دنیا بوده و اصل این رویکرد ربطی به اپیدمی ویروس کرونا ندارد و نخواهد داشت. اقتصاد اطلاعات که عبارت است از نقش اطلاعات و دادهها در تصمیمگیریهای اقتصادی و در معنای موسع تر، تحلیل ارزش داده ها و «اطلاعات به مثابه دارایی» و رفتار «اقتصاد بازار» با اطلاعات است. میتوان امیدوار بود که انگیزه های اقتصادی، همراهی مردم را در یک جامعه همکاری جامعه اطلاعاتی در پی داشته باشد. این رویکرد در واقع به توانمندسازی شهروندی هم قدرت بیشتری می بخشد و مردم را در برابر تمامیتخواهی اطلاعاتی دولت ها، توانمند، تقویت و ایمن می کند. دهه اخیر نشان داده که با توسعه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، سطحی از به اشتراک گذاری اطلاعات در برابر دریافت خدمت نزد مردم پذیرفته و ضروری شناخته شده است همین موضوع، خود اظهاری های اطلاعاتی را نزد مردم، به نوعی فرهنگ نوع پدیدار بدل کرده است. همواره جوامع به طور طبیعی خود را در مقابل کنترلها و نظارتها محدودیتها در برابر دولت ها مسلح کردهاند. قدرت شبکه های اجتماعی در به ظهور رساندن «گروههای فشار نوپدیدار مجازی»، در مقابل ترند (trend) هشتگ های سیاسی، اجتماعی توییتری و همچنین توسعه ویپی ان (VPN)ها برای دور زدن فیلترینگ و انواع فایروال (Firewall) ها برای حفظ حریم خصوصی، همه و همه توسط شبکه ای از بخش خصوصی و مردم توسعه یافته است و در این میان دولتها از حداقل بهره مندی فناورانه و حتی دانش استفاده از آنها را برخوردارند هراری البته معتقد است هر اقدام موقتی می تواند موقتی باقی نماند که حرف بسیار صحیحی است به عبارت دیگر هرچه رابطه ارگانیک فناوری محور جامعه و بخش خصوصی فعال در فضای مجازی و تکنولوژی محور (استارتاپ ها) بیشتر می شود دولت ها بیشتر به عقب رانده شدهاند. میتوان امیدوار بود با توانمندی هایی که جوامع با کمک شبکه های اجتماعی و شرکتهای دانشبنیان فعال در بخش خصوصی پیدا کرده اند، جلوی هرگونه اقتدارگشایی دولتها را به بهانه ویروس کرونا یا هر عامل دیگر خواهند ایستاد. به هر حال توانمندسازی شهروندی، راه حلی معقول برای حفظ حریم شخصی و سلامت به نظر میرسد. ولی توانمندسازی با مسلح کردن مردم به درک ارزش داده ها و اطلاعات خود و توسعه مفهوم اطلاعات به مثابه دارایی و استفاده از ظرفیت «اقتصاد اطلاعات» محقق میشود. گزارشدهی های صادقانه (خود اظهاری های صادقانه) و همکاری مردم با نظام سلامت در کشورهایی مثل کره جنوبی و تایوان و سنگاپور الگوی قابل توسعه به سایر نقاط جهان است ولی تضمینی برای گرفتن نتیجه مشابه نیست. ما با «جامعه» و پویایی دائمی اش و متاثر از شایعه ها و اخبار طرف هستیم. پس معقول است پای خود را بر زمین سفت واقعیت بگذاریم. مردم در صورتی بدون نیاز به آقابالاسر، کاری را انجام می دهند، که در آن منفعت ملموس داشته باشند. بنابراین بعد از منفعت شخصی و حفظ سلامت فردی، می توان الگوهای اقتصاد اطلاعات، همکاری مردم را نتیجه گرفت. هراری معتقد است که یک جمعیت خود انگیخته را به خوبی آگاه شده، معمولاً بسیار قدرتمندتر و موثرتر از جمعیت ناآگاهی عمل خواهند کرد که مدام پایش می شوند. این حرف بسیار صحیحی است ولی پیشفرض این آگاهی رسانی همچنان تحلیل وضعیت دائمی مردم در موضوع اپیدمیک کرونا است. این مهم در هر صورت به جمعآوری اطلاعات (data gathering) دائمی و تحلیل با ماشین های هوش مصنوعی بسیار قوی نیاز دارد. بنابراین جز در حد توصیه های عمومی، مثل در خانه ماندن و شستن دائمی دستها با آب و صابون و استفاده از ماسک و دستکش، نمیتوان توقع دیگری از آگاهسازی عمومی داشت. جامعه به هوش مصنوعی حتی با عدم شناخت کافی از آن، بسیار بیش تر و راحت تر اعتماد میکند تا به توصیه های ضد و نقیض و متغیر پزشکان و دانشمندان و دولت ها و رسانه ها! پر بیراه نیست اگر بگوییم روشهای داده برداری با مبنای خود اظهارانه با پیشران و مشوق های مبتنی بر اقتصاد اطلاعات، بسیار دموکراتیک تر و از سوی دیگر عادلانه تر است و در صورت باقی ماندن این شرایط مبنای توسعه های آتی خواهد بود. به عبارت دیگر اپیدمی کورونا ویروس میتواند باعث افزایش آمادگی الکترونیک ارکان جامعه و مردم شده و شهروندانی با آمادگی بالای دیجیتالی و ارتباط و همکاری داده ای ایجاد کند. حال سناریویی را تصور کنید که در آن مردم با فراق بال و انتظار مادی و البته تمنای حفظ سلامت خود در این وضعیت اضطراری، اقدام به خود اظهاری های دائمی از تمامی علایم سلامت و بایومتریک و سایر اطلاعات خود اعم از اطلاعات هویتی، مکانی، گراف خانوادگی و اطلاعات شغلی خود و سایر اتفاقات مرتبط با بیماری کرونا را در سامانه هایی مرتبط با هوش مصنوعی کنند و از آنها مشاوره و راهبری های پزشکی گرفته و هشدارهای کنترلی و قرنطینهای به سایر افراد مرتبط با افراد مبتلا و یا با احتمال بالای ابتلا را بگیرند. که این حد از هوشمندی و سرعت اقدام از قدرت و توان ادمینستریشن و بروکراسی دولتها کاملاً خارج است. در واقع به دلیل عدم توانایی دولت ها برای جمع آوری داده های صحیح و تحلیل داده ها و همچنین ظرفیت و توانایی بخش خصوصی استارت آپ ها در تبدیل و تسهیل خدمات سلامت از پیشگیری تا کشف ابتلا و درمان با استفاده از انواع تکنیک های فناورانه و استفاده از هوش مصنوعی می توان این سناریو را محتمل دانست که مردم اطلاعاتشان را به طور دائمی در ازای خدمات به کسب و کارهایی داده محور ارائه کنند. اینجاست که دولتها هم میتوانند به عنوان بخشی از مشتریان این داده ها برای اهداف مشروع خود، در صورت تمایل کاربران، به دادهها و اطلاعات آنها دسترسی داشته باشند. ولی در صورت پرداخت هزینه ی دادهها و اطلاعات افراد! لازم به ذکر است که جمعآوری دادهها و اطلاعات شهروندان و راستی آزمایی و به روزرسانی آنها هزینه سرسام آوری دارد. از سوی دیگر بازار دادهها و اطلاعات، تقریباً قیمتهای انواع و اقسان داده ها و اطلاعات زا تخمین زده و هم اکنون و در حال انجام تراکنش های مالی بر اساس قیمت اطلاعات افراد است. به طور مثال بابت اطلاعات دموگرافیک افراد که عبارت است از سن، جنسیت، قومیت (نژاد) و شغل همچنین اطلاعات آموزشی تحصیلی مرتبط با افراد، اطلاعات مکانی افراد، تخصص و مهارت افراد، اطلاعات هزینه کرد و کارت اعتباریان آنها، اطلاعات سلامت و بهداشت، اطلاعات مرتبط با علاقه مندی ها، اطلاعات ابزار و وسایل ارتباطی مانوس به آنها، اطلاعات پاسپورت و آیدی کارت و هویت دیجیتال (unique identity) UIDافراد، گوگل به ازای هر نفر ۱۸۲ دلار، فیسبوک ۱۵۸ دلار، توییتر ۸۱ دلار، لینکدین ۶۹ دلار، یاهو ۷۰ دلار و سایت آمازون ۷۳۳ دلار ارزش گذاری کرده می پردازند. نکته جالب توجه آن است که بسیاری از شرکتها و فعالین اقتصادی مرتبط با حوزه بهداشت و درمان، بابت اطلاعات پرونده پزشکی افراد تا هزار دلار هم پرداخت می کنند. این بدان معناست که شرکتهای مذکور با استفاده از این اطلاعات و تحلیل و داده کاوی آنها میتوانند سود بسیار بیشتری از به دست آورده و خدمات و محصولات پزشکی و سلامت مرتبط با هر فرد را به او بفروشند. بنابراین می توان گفت که جمع آوری و پالایش و طبقهبندی و به روزرسانی دائمی دادهها، هزینههای هنگفتی دارد که این شرکت ها توانستند از این بازار به نفع خود استفاده کرده و از اطلاعات افراد منفعت مالی کسب کنند. حال در ادامه سناریوی طرح شده تصور کنیم که دولتها در ازای اطلاعات پزشکی و سلامت افراد، به جای هزینه های هنگفت و نتایج غیرقابل اتکا، قیمت اطلاعات افراد را به خود افراد پرداخت کنند. میتوان حدس زد که افراد بسیاری به دو دلیل علاقه مندی به حفظ سلامت با پایش لحظهای وضعیت جسمی خود و همچنین به دلیل دریافت هزینه اطلاعات خود، به طور دائمی، اطلاعات خود اظهاری صحیح خود را به سامانههایی اعلام کنند که دولتها هم بتوانند در حد لزوم از آنها استفاده کنند. البته این جمع آوری اطلاعات باید توسط استارتاپ های حوزه پزشکی انجام شود که مردم به آنها میتوانند اعتماد کنند. از سوی دیگر این اطلاعات میتواند بدون اتصال به اطلاعات هویتی اعم از نام و نامخانوادگی افراد باشد. به عبارت دیگر این اطلاعات می تواند به صورت بینام unanimous در اختیار مصرفکنندگان اطلاعات قرار بگیرد که شهروندان از سوء استفاده احتمالی از آنها نگران نباشند. به این ترتیب اقتصاد اطلاعات ظرفیت مناسبی برای خود اظهاری های صحیح و دائمی توسط مردم و همچنین کمک به دولت برای سیاستگذاری های آگاهانه (informed policy making)خواهد بود. در قسمتی دیگر از مقاله خواندنیهراری، وی معتقد است که افراد بعد از پایش دائمی وضعیت سلامت خود و دسترسی به اطلاعات و آمارهای قابل اعتماد پیشین می توانند قضاوت کنند که دولتها حقیقت را میگویند یا نه! بدیهی است این نتیجه گیری هم تقلیل گرایانه و سطحی است. زیرا اولاْ دسترسی به آمارهای قبلی و تحلیل آنها به گونهای که نتیجه قابل استفاده از آنها حاصل شود از میان انبوه دادهها (big data)، جز با موتورهای هوش مصنوعی امکان پذیر نیست.ثانیاْ متغیرهای موثر برای تحلیل عملکرد دولتها در موضوعات مختلف بسیار متنوع تر از آن است که چنین نتیجه ایی را بتوان از آن گرفت. ما برنامه جهانی نیاز داریم! هراری درست میگوید. ما به برنامه ایی داینامیک و همه جانبه جهانی نیاز داریم. ولی این محدود به اشتراک اطلاعات میدانی و تجربیات کادر درمانی در مواجهه با بیماران نیست. این موضوع هم می بایست با مکانیزم پردازش بیگ دیتاها مدیریت بشود. تنها راه پایش و تحلیل و نتیجهگیری برای شروع کورونا ویروس و تحلیل متغیرهای موثر بر آن، داده برداری های دائمی از افراد با روشهای خود اظهارانه است که در بالا شرح شد. این مهم هم فقط با اختصاص یک هویت یکتای دیجیتال(unique identity) UID به افراد قابل اجرا است. هویت یکتای دیجیتال (unique identity) UID عبارت است از یک پروفایل یکتای (unique)کاربری که فرد را در فضای مجازی نمایندگی کند و قابلیت احراز هویت با روشهای بایومتریک را داشته باشد. به عبارت دیگر زیرساخت لازم برای خود اظهاری های دائمی برای ایجاد بیگ دیتای شیوع کوروناویروس از آنجا که این ویروس سوار بر انسانها شیوع پیدا میکند، وجود هویت دیجیتال (UID) برای افراد است. خوشبختانه تلفن های هوشمند، حساب کاربری گوگل، فیسبوک، اینستاگرام، جی میل و سایر پلاتفرم های ارتباطی از ظرفیت تبدیل شدن سریع به(UID) برخوردارند و فقط اتصال به مکانیزم احراز هویت بایومتریک لازم است که پلتفرمهای احراز هویت دیجیتال، قابلیت ارائه این سرویس به آنها را دارند. از آنجا که دولتها در هر صورت تضاد منافع سیاسی داشته و در رقابت و جدال سرد دائمی بین المللی هستند، امید بستن به همکاریهای خاضعانه اطلاعاتی بین آنها امری ساده انگارانه است. ولی میتوان به همکاری استارتاپ ها با مردم و همچنین مردم کشورهای جهان و کسب و کارهای بینالمللی با یکدیگر امیدوار بود. البته این امر هم بدون نگاه اقتصادی به اطلاعات امری موقتی و شکننده خواهد بود. به عبارت دیگر تنها ائتلافی که میتوان در این برهه با آن خوشبین بود، ائتلاف اطلاعاتی-اجتماعی مردم سراسر دنیاست که با استفاده از پلتفرم های غیر دولتی میتوانند با یکدیگر به تعامل اطلاعاتی بپردازند. البته دولت ها هم می توانند یکی از مشتریان این اطلاعات و نقش تنظیم گری و(regulatory) این عملیات اطلاعاتی - دادهای را بین المللی را برعهده بگیرند. البته باز هم امید همگرایی بین المللی دولتها بسیار ضعیف است. من هم همانند هراری معتقدم که هیچ آدم بالا و دانایی برای مدیریت این بحران در سطح دولتها نتوانسته تئوری خود را عرضه کرده و دیگران را با خود همراه کند. به عبارت دیگر ائتلاف پزشکی مورد نظر هراری از سرعت بسیار کمتری از سرعت شیوع کرونا ویروس برخوردار است. در حوزه اقتصادی هم همکاری های جهانی مفید خواهد بود ولی نه با کوتاه آمدن و همدلی دولتها! زیرا بعید است دولت ها در این مورد هیچ انعطافی از خود نشان دهند. همچنین تجربیات اتحادیه ها و نهادهای بین المللی اقتصادی، جزیی از تجربیات نه چندان موفق و بسیار شکننده بشری بوده است. لیکن بحران کرونا و تهدیدی که دولتها برای خود احساس میکنند، میتوانند هر گونه همکاری بشردوستانه اقتصادی را تحت شعاع خود قرار داده و وضعیت را پیچیده تر کند. حتی اگر به طور موقت بتوانیم در سطح نهادهای بین المللی تصمیم به یک اتفاق نظر اقتصادی را برنامهریزی کنیم، هم برای پرهیز از گیر افتادن در راهروهای بروکراتیک و ادمینستریشن های دولتی، با واگذاری به کسب و کارهای بخش خصوصی و مردم به علاوه اقتصاد اطلاعات حاکم بر آنها، شدنی است. تنها کاری که دولت ها می توانند در این اوضاع انجام دهند این است که دست از سر بخش خصوصی و مردم برداشته و صرفاً قوانین محدودکننده و رگولیشن های دست و پاگیر را موقتاً معلق کند. نیاز دیگری که هراری دست بر روی آن گذاشته، توافق جهانی بر اثر مسافرت است که سخن بسیار صحیحی است. لیکن راه حل حراری باز هم تقلیل گرایانه است. صرف غربالگری مسافرین در فرودگاه مبدا مشکل را حل نمیکند. بلکه مسافرتهای اقتصادی به هدف تصمیمات و انجام فعالیتهای اقتصادی غالباً فیزیکی انجام میشود که باز هم Deregulation های دولت ها را نیاز دارد. در نهایت جای خالی آمریکا در رهبری جهانی شیوع کورونا ویروس اتفاق نامبارکی است که پیش آمده. ولی لزوماً نتیجه بدی در پی نخواهد داشت. بلکه اقتصاد اطلاعات و کنشگری فردی مردم دنیا در این بحران میتواند به چندپارگی سیاسی جهانی و البته ایجاد «وحدت جهانی مردمی-اطلاعاتی» منجر شود که اتفاق بسیار مبارکی است. اگر بعد از گذر از بحران کرونا هم این وضعیت ادامه پیدا کند، امری مفید به حال جامعه خواهد بود و میتواند اهداف فردگرایانه لیبرالیسم و اهداف عدالتخواهانه سوسیالیسم را در یک تعامل به یکدیگر نزدیک کند. آنچه در انتهای بحث می توان به طور خلاصه و نتیجه گیری کرد و به عنوان پیشنهاد سیاستی به آن نگاه کرد، ایجاد فوری «پلتفرمهای خود اظهاری جامعه افراد بر مبنای اقتصاد اطلاعات» و پرداخت هزینه مشارکت مردم در آنها است. این موضوع منجر به ایجاد بیگ دیتاهای داینامیک و جامع شده و با کمک هوش مصنوعی، روابط معنادار میلیون ها متغیر را در میان میلیاردها نفر از ساکنان کره زمین کشف خواهد شد. با کشف الگوهای پنهان از دادههای موجود میتوان بسیاری از این روابط معنادار را در خدمت کنترل بحران هایی این چنینی و همچنین تهدیدات خاموش و پنهان بشر به کار گرفت. قراین از افزایش احتمال جنگهای بیولوژیک و ویروسی در سالهای آینده حکایت دارد. این داده کاوی های اطلاعاتی مبتنی بر هوش مصنوعی که روابط معنادار بین متغیرهای مختلف جهانی و انسانی را کشف می کند فرصت مقتنمی برای پیشگیری از انواع اپیدمی ها و تهدیدات وسیع اجتماعی و انسانی را خواهد داشت. این امکان سبب خواهد شد که همچون تجربه ویروس کرونا با انفجار بحران مواجه نشویم. البته احتمال وقوع سناریوی هراری بر اساس تجربیات و حافظه تاریخی، بیشتر است. و سناریوی طرح شده در این یادداشت، بر اساس اتفاقات دهه اخیر محتملتر است. البته همه باید برای عدم وقوع سناریوی خطرناک هراری و وقوع سناریو های جایگزینبه نفع مردم تلاش کنیم.